هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر دلدادگی و شیفتگی شاعر به معشوق است. او از زیبایی‌های معشوق مانند چشم، زلف و لب سخن می‌گوید و عشق خود را به‌گونه‌ای توصیف می‌کند که حتی ویرانی‌های زندگی نیز نمی‌تواند آن را از بین ببرد. شاعر همچنین از می و میخانه به عنوان نمادهایی از عشق و شوریدگی یاد می‌کند و خود را در برابر معشوق، همچون پروانه‌ای در آتش شمع می‌داند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک کامل آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۳

می کشد چشم تو از گوشه به میخانه مرا
می کند زلف چو زنجیر تو دیوانه مرا

شسته بودم ز می و جام و قدح دست ولی
می برد باز لبت بر سر پیمانه مرا

به هوای لب میگون تو گر خاک شوم
ذره ای کم نشود رغبت میخانه مرا

دانه خال تو آن روز که دیدم گفتم
دام زلف تو کند صید بدین دانه مرا

رخ مپوشان ز من، ای سوخته صدبار چو شمع
شوق روی تو، به یک شعله چو پروانه مرا

ترک سودای سر زلف سیاهت نکنم
گر به صد شاخ کنی همچو سر شانه مرا

مده ای زاهدم از شاهد و می توبه که نیست
چون تو گوشی که بود قابل افسانه مرا

منم و میکده و صحبت رندان همه عمر
نیست ای خواجه سر خلوت کاشانه مرا

گر طلسم تن من بشکند ایام، هنوز
گنج عشق تو بود در دل ویرانه مرا

در جهان تا بود از قبله و محراب نشان
قبله جان نبود جز رخ جانانه مرا

صاحب تاج و نگینم چو نسیمی، تا هست
بر سر از خاک درش افسر شاهانه مرا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.