هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و دوری از معشوق می‌نویسد و از شراب و مستی به عنوان راهی برای فراموشی رنج‌هایش یاد می‌کند. او از ناله‌هایش، اشتیاق به دیدار یار، و درماندگی در عشق سخن می‌گوید و در نهایت به تضاد بین توصیه‌های اطرافیان و تمایلات درونی خود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است و ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین اشاره به شراب و مستی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۹۲

شد ملول از خرقه ازرق دل من، چون کنم؟
ساقیا جامی بده تا خرقه را گلگون کنم

کو لبالب ساغری بر یاد چشم مست دوست
تا خمار خودپرستی را ز سر بیرون کنم

ای صبا زنجیر جعد طره لیلی کجاست؟
تا علاج این دل بیچاره مجنون کنم

دوش چشمم با خیالش گفت بگذر بر سرم
گفت بی کشتی گذر چون بر سر جیحون کنم

گر برآرم دود آه از سینه پردرد خویش
کوه را از ناله دلسوز چون هامون کنم

شد به خونم تشنه لعلش، ساقیا جامی بیار
تا رگ جان از شراب آتشی پرخون کنم

ساقیم گوید که می خور، ناصحم گوید مخور
قول ساقی بشنوم یا پند ناصح؟ چون کنم؟

با من شیدا چو وحش الفت نمی گیرد دلش
آن پریوش را نمی دانم که چون افسون کنم

ای که می گویی بپوشان از رخ خوبان نظر
گر گناه است این، برآنم کاین گناه افزون کنم

دور چرخم دور کرد از یار و بختم یار نیست
الغیاث از بخت بد، یا ناله از گردون کنم؟

خم گرفت از بار غم پشت نسیمی چون هلال
دال خوانم یا چو ابروی تو نامش نون کنم؟
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.