هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و عاشقانه از زبان شاعری بیان می‌شود که به دنبال شنیدن ندای عشق و حقیقت از جهان غیب است. او از سالکان راه عشق، صوفیان و میکده‌نشینان سخن می‌گوید و به شنیدن صدای حق، وصل و لقا اشاره می‌کند. شاعر از دردها و رنج‌های درونی خود می‌گوید و از لطف و کرم الهی درخواست کمک می‌کند. در نهایت، او به شنیدن ندای جلال و کبریای الهی امیدوار است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و صوفیانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و اشارات عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۲۴۵

ای جان عاشق از لب جانان ندا شنو
آواز «ارجعی » به جهان بقا شنو

از سالکان عالم غیبی ز هر طرف
چندین هزار مژده وصل و لقا شنو

عالم صدای صوت «اناالحق » فرو گرفت
ای سامع! این سخن تو به سمع رضا شنو

ای آنکه اهل میکده را منکری بیا
از صوفیان صومعه بوی ریا شنو

صوفی کجا و ذوق می صاف از کجا
این نکته را ز درد کش آشنا شنو

از سوز عود و نغمه چنگ و نوای نی
شرح درون خسته پردرد ما شنو

هر صبحدم شمامه آن زلف عنبرین
ز انفاس روح پرور باد صبا شنو

ای سروناز بر سر و چشمم ز روی لطف
بنشین دمی و قصه این ماجرا شنو

گفتی ز روی لطف که: «ادعونی استجب »
بنگر به سوی ما و هزاران دعا شنو

بعد از وفات بر سر خاک و عظام من
بگذر دمی و غلغله مرحبا شنو

یکدم عنان زلف پریشان به دست باد
بگذار و حال نافه مشک خطا شنو

روزی خطاب کن ز کرم کای گدای من!
کوس جلال و طنطنه کبریا شنو

شرح غم نسیمی آشفته مو به مو
ای باد صبح زان سر زلف دو تا شنو
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.