هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، به زیبایی‌های معشوق و عشق الهی اشاره دارد. شاعر با استفاده از استعاره‌هایی مانند آینه، آتش سودا، و زلف سیاه، عشق و اشتیاق خود را بیان می‌کند. همچنین، مفاهیمی مانند سعادت، گمراهی، و جمال معنوی در این شعر به چشم می‌خورد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی نیاز به دانش ادبی پایه دارد.

شمارهٔ ۲۸۶

پاک دار آینه ات آینه اللهی
گر در آیینه جان صورت حق می خواهی

گر شوی خاک نشین بر در میخانه چو ما
ملک جاوید بدست آری و شاهنشاهی

هر که را آتش سودای تو در دل نگرفت
کی چو شمع از دل عاشق بودش آگاهی

شده ام عاشق آن چهره که با حسن رخش
مهر و مه را نرسد دعوی صاحب جاهی

پایه قدرت اگر بگذرد از فرق فلک
روی بر خاک درش تا ننهی در چاهی

کشوری کان رخ زیبای تو دارد در حسن
کمترین قطعه اش از ماه بود تا ماهی

هر که را بخت به کوی تو هدایت نکند
نبود حاصل عمرش بجز از گمراهی

دامن زلف سیاهت به کف آرم روزی
اگرم دست سعادت نکند کوتاهی

بیش از آن ناز کی و حسن و جمال است تو را
که گلی گویمت ای جان جهان! یا ماهی

گرچه دلق عسلی نیستم اما چون شمع
کرده ام ز آتش دل چهره گلگون کاهی

ای نسیمی! تو برو خاک در میکده باش
چون یقین شد که نظر یافته درگاهی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.