۱۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۹

چو سالار دولت پی جنگ ملت
به دزدان و بی دولتان معتصم شد

چنان تاخت در کین که بر اهل غیرت
قتالش همی فرض و دفعش مهم شد

در قرمسین تا بن ساوه یکسر
به دزدان بیدادگر منقسم شد

همی خواست خامش کند نور حق را
نیارست چون کردگارش متم شد

بامید دوشیزه ملک لختی
فرو خفت و در خواب خوش محتلم شد

ز بس کرد بیداد و نامردمیها
تو گفتی که داد از جهان منعدم شد

پی کیفرش بختیاری دلیران
به فرمان آن داور منقسم شد

میان ری و ساوه بنیاد عزمش
ز گرز دلیران ما منهدم شد

چو بادی که در معده ملک پیچد
اهم بود آقا در آخر اهم شد

که هم رشته دولتش منفصل شد
که هم عروه شوکتش منفصم شد

«امیری » بسال فرارش رقم زد
«ابوالفتح سالار چین منهزم شد»
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸ - ادیب الممالک
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.