۱۶۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۱

گفت با جفت خویش شیخ حسن
کای پری پیکر لطیف اندام

تا که در مستراح عبدعظیم
بودم ابریق دار خاصه و عام

اندران مرتع خصیب مرا
قوت یومیه پخته بود مدام

چون معاون شدم به صلحیه
اوفتاده است کارها ز نظام

شد ملوث زیده کاری ها
کاسه روز ما چو دیزی شام

معده ام خام گشته چون طبعم
بسکه مخلوط گشته پخته و خام

جفت شیرین شمایلش گفتا
غم مخور ای گزیده ایام

که ز بس در مقام صلحیه
بهم آمیختی حلال و حرام

کودکان حرام لقمه بسی
زاید از ما دو تن نمک بحرام

عنقریبا کزین سرا گردد
جلوه گر صد هزار شیخ و امام

همه صلحیه های عالم را
پر کنیم از حرامزاده تمام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.