شمارهٔ ۱۶۷

مدار غصه که خون منت حلال بود
مشو غمین که نیاید ز حلق کشته صدا

اگر نه باورت آید ز بعد کشته شدن
مرا مخوان که به جان پاسخت دهم به ندا

ز جان تهی باد آن دل که از غم تو تهی
ز تن جدا باد آن سر که از در تو جدا

اگر به آدم قلنا اهبطو رسید ز حق
پس از خطاب کلا حیث شئتمار غدا

مرا به خاک درت جاودانه فردوسی است
که جانم از وی پیوند نگسلد ابدا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۶ - زوال نایب السلطنه قرا گوزلو
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.