۱۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۷

مدار غصه که خون منت حلال بود
مشو غمین که نیاید ز حلق کشته صدا

اگر نه باورت آید ز بعد کشته شدن
مرا مخوان که به جان پاسخت دهم به ندا

ز جان تهی باد آن دل که از غم تو تهی
ز تن جدا باد آن سر که از در تو جدا

اگر به آدم قلنا اهبطو رسید ز حق
پس از خطاب کلا حیث شئتمار غدا

مرا به خاک درت جاودانه فردوسی است
که جانم از وی پیوند نگسلد ابدا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۶ - زوال نایب السلطنه قرا گوزلو
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.