هوش مصنوعی:
این متن یک شعر عاشقانه و ستایشآمیز است که در آن شاعر به ستایش معشوقه خود میپردازد. او از زیبایی، مهربانی، و جایگاه والای معشوقه در زندگی خود سخن میگوید و احساسات عمیق خود را بیان میکند. همچنین، شاعر آرزو میکند که این عشق و رابطه تا ابد پایدار بماند و معشوقه در سعادت و سلامت زندگی کند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و استفاده از استعارههای پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، زبان شعر کلاسیک و استفاده از واژگان قدیمی ممکن است برای سنین پایین جذابیت یا فهم آسانی نداشته باشد.
شمارهٔ ۲۱
ای تازه عروس مهربانم
وصل تو حیات جاودانم
خورشید سپهر اقتدارم
پیرایه بزم افتخارم
مهر تو نشسته در دل من
عشق تو سرشته با گل من
تو سرو حدیقه بتولی
نوباوه گلشن رسولی
اصل طرب و نهال عیشی
فرزند پیمبر قریشی
مه طلعت و آینه ضمیری
همخوابه و همسر امیری
با من به نژاد و اصل جفتی
کز گلبن احمدی شگفتی
از شرم تو ای امیر بانو
خورشید به خاک سوده زانو
ای گلبن باغ و شمع محفل
ای مونس جان و راحت دل
تا از تو شدم جدا و مهجور
بیمارم و ناتوانم و رنجور
بی روی تو در سرا و گلشن
تنگ است دلم چو چشم سوزن
نه صبر و توان و تاب دارم
نه راحت و خورد و خواب دارم
همچون مرغی کز آشیانه
پرد بهوای آب و دانه
پیوسته دلم در آرزویت
پرواز همی کند بسویت
گوئی رخت ای چراغ روشن
مغناطیس است و من چو آهن
خواهم ز خدا که تا قیامت
باشی بسعادت و سلامت
در مهد امان و تخت اقبال
از گردش چرخ فارغ البال
از روی امیر شاد و خرم
مسعود و معزز و مکرم
باشید بهم انیس و مونس
چون لاله آبدار و نرگس
اندر لب جو چو سرو آزاد
در باغ چو ارغوان و شمشاد
رخشنده چو آفتاب انور
مجموع چو پیکر دو پیکر
با یار قرین چو غمزه با چشم
اما تهی از ملامت و خشم
تو ماهی و جفت آفتابی
شاهینی و همسر عقابی
خواهم که ازین عقاب و شاهین
باز آید بیضه های زرین
هر جوجه آن بسان شهباز
گیرد سوی اوج چرخ پرواز
مهپاره ازین دو شاه زاید
سیاره ازین دو ماه زاید
تا هست زمین ماه و انجم
خورشید چو جام و آسمان خم
جام طرب از می جوانی
پرکن بنشاط و کامروانی
روزت فیروز و شب به از روز
شام تو چو بامداد نوروز
نوروز تو بهتر از شب قدر
روی تو نکوتر از مه بدر
شه گفته اقدس السیاده
مفتاح خزائن المساده
وصل تو حیات جاودانم
خورشید سپهر اقتدارم
پیرایه بزم افتخارم
مهر تو نشسته در دل من
عشق تو سرشته با گل من
تو سرو حدیقه بتولی
نوباوه گلشن رسولی
اصل طرب و نهال عیشی
فرزند پیمبر قریشی
مه طلعت و آینه ضمیری
همخوابه و همسر امیری
با من به نژاد و اصل جفتی
کز گلبن احمدی شگفتی
از شرم تو ای امیر بانو
خورشید به خاک سوده زانو
ای گلبن باغ و شمع محفل
ای مونس جان و راحت دل
تا از تو شدم جدا و مهجور
بیمارم و ناتوانم و رنجور
بی روی تو در سرا و گلشن
تنگ است دلم چو چشم سوزن
نه صبر و توان و تاب دارم
نه راحت و خورد و خواب دارم
همچون مرغی کز آشیانه
پرد بهوای آب و دانه
پیوسته دلم در آرزویت
پرواز همی کند بسویت
گوئی رخت ای چراغ روشن
مغناطیس است و من چو آهن
خواهم ز خدا که تا قیامت
باشی بسعادت و سلامت
در مهد امان و تخت اقبال
از گردش چرخ فارغ البال
از روی امیر شاد و خرم
مسعود و معزز و مکرم
باشید بهم انیس و مونس
چون لاله آبدار و نرگس
اندر لب جو چو سرو آزاد
در باغ چو ارغوان و شمشاد
رخشنده چو آفتاب انور
مجموع چو پیکر دو پیکر
با یار قرین چو غمزه با چشم
اما تهی از ملامت و خشم
تو ماهی و جفت آفتابی
شاهینی و همسر عقابی
خواهم که ازین عقاب و شاهین
باز آید بیضه های زرین
هر جوجه آن بسان شهباز
گیرد سوی اوج چرخ پرواز
مهپاره ازین دو شاه زاید
سیاره ازین دو ماه زاید
تا هست زمین ماه و انجم
خورشید چو جام و آسمان خم
جام طرب از می جوانی
پرکن بنشاط و کامروانی
روزت فیروز و شب به از روز
شام تو چو بامداد نوروز
نوروز تو بهتر از شب قدر
روی تو نکوتر از مه بدر
شه گفته اقدس السیاده
مفتاح خزائن المساده
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.