۱۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱ - قطعه

بود پیری کرخ به کشور روم
از سعادات دنیوی محروم

کوش گردیده کند و پشت نگون
دست و پا چنکوک و بخت زبون

لمتر و زشت و ناتراشیده
دل خروشیده تن خراشیده

گشته ز آب دماغ و آب دهن
دائما خشک مغز و تر دامن

سوخته خانه ریخته دندان
خانه او را قفس چمن زندان

بود بوزینه ای پرستارش
پاسبان کلاه و دستارش

بهتر از بندگان خواجه پرست
دستگیر و عصاکش و همدست

در سر کدخدا و کدبانو
تکیه پشت و قوت زانو

در برون دستیار و صاحب یار
از درون هم مساعد و غمخوار

جز سخن کانهم ازاشارتها
فاش کردی همه عبارتها

درهمه چیز از او نیابت کرد
دعوتش را بجان اجابت کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰ - نکوهش احزاب
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲ - در زیارت خفتگان بستر خاک
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.