هوش مصنوعی: این شعر از درد دوری از معشوق و بی‌عدالتی‌های اجتماعی می‌گوید. شاعر از رنج جدایی، بی‌گناهی خود، و ظلم حاکمان شکایت دارد. او احساس تنهایی می‌کند و درد خود را با کسی در میان نمی‌گذارد. همچنین به تأثیر دعا و بی‌تفاوتی دیگران اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و انتقادهای اجتماعی است که درک آن برای سنین پایین دشوار بوده و ممکن است مناسب نباشد.

شمارهٔ ۲

دور از تو جان سپردن، دشوار بود ما را
گر بیتو زنده ماندیم، معذور دار ما را

من بیگناهم، اول جرمی بگو و آنگه
خونم بریز؛ کآخر عذری بود جفا را

یک آشنا ندیدم، کز راه آشنایی
با آشنا بگوید، احوال آشنا را

چون محرمان درگاه، مستند و لا ابالی
با پادشه که گوید ظلمی که شد گدا را

دردی که با تو دارم، با هیچ کس نگویم؛
ترسم که روز محشر، گویند ماجرا را

کردم دعا بجانش، رفتم ز آستانش ؛
کس بود این گمانش، کاین است اثر دعا را؟!

گویند: بنده کشتن، بر پادشه شگون نیست؛
بگذر ز خون آذر، ای سنگدل خدا را
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.