۱۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷

کی بود کی، رو به خاک آستان آرم تو را؟!
نقد دل، با تحفه ی جان ارمغان آرم تو را

قوت پروازم ای صیاد چون سوی تو نیست
آنقدر نالم، که سوی آشیان آرم تو را

چند غافل باشی از حال دلم؟ دل را کنون
از تو آرم در فغان، تا در فغان آرم تو را

گر نیارم گل ز باغ آوردت، ای مرغ قفس
چون روم آنجا، بیاد باغبان آرم تو را!

رخصت حرفی بده، ای بدگمان امشب؛ مگر
گویمت یک حرف و، بیرون از گمان آرم تو را

نالم اینک از تو، نالی چند از جانان دلا؟!
تو بجان آوردی او را، من بجان آرم تو را!!

رحمی امشب پاسبان را منع کن از تیغ من
تا چو آذر بنده یی بر آستان آرم تو را!!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.