هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر احساسات شاعر درباره عشق، رنج، و جستجوی معنویت است. او از درد عشق و تنهایی می‌گوید، اما در عین حال به زیبایی‌های زندگی و فرصت‌های آن اشاره می‌کند. شاعر میان مسجد و میانه، بین معنویت و لذت‌های دنیوی، در جستجوی راهی برای آرامش است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، نیاز به درک و تجربه‌ای دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود. همچنین، برخی اشارات به مسائل وجودی و عشق ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۳

فتاده از پی دل کودکان و غوغایی است
تو هم بیا به تماشا که خوش تماشایی است

مرا که مرغ دلم مانده در شکنجه ی دام
ازین چه سود که بیرون شهر صحرایی است؟!

گرانی از سر کوی تو زود خواهم برد
بیا که فرصت حرف، امشبی و فردایی است!

نه پند واعظت از ره برد نه نغمه ی چنگ
میان مسجد و میخانه، بی خطر جایی است!

چرا ز مرگ بنالم بخود، که تربت من
بزیر سایه ی سرو بلند بالایی است؟!

فغان که درد تو آذر به کس نیارد گفت
چو بنده ای که گرفتار عشق مولایی است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.