۱۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲

آنچه از مکتوب من ظاهر نشد نام من است
و آنچه قاصد را بخاطر نیست، پیغام من است

غیر بر من میبرد حسرت که هم بزم توام
کاش نوشد قطره ای زین می که در جام من است

میتوانم از تغافل بر سر رحم آرمت
دشمن من این دل بی صبر و آرام من است

در خیال جستن از دام من آن وحشی غزال
من به این خوش کرده ام خاطر که در دام من است!

آذر آن ظالم که بی موجب مرا بدنام کرد
هیچ می گوید که این بیچاره بدنام من است؟!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.