هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و فراق یار خود سخن میگوید. او به یاد روزهای خوش گذشته میافتد و از درد هجران و رنجهای عشق مینالد. شاعر از احساس خواری و ناامیدی خود میگوید و بیان میکند که حتی رقیب نیز به او توجهی ندارد. در نهایت، او از امید و ناامیدی در عشق سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای سنین پایین قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۹۳
یاد باد آنکه ز یاری منت عار نبود
یار من بودی و کس غیر منت یار نبود
روز حشرم، تو گواهی که شب هجرم کشت
کان شب ای دیده کسی غیر تو بیدار نبود!
از دل آزاری رشک، آه کنون دانستم
کآنچه زین پیش کشیدم ز تو آزار نبود
خواریم، کار رسانده است بجایی که رقیب
با توام دید بهرجا، بمنش کار نبود
دلم از تاب کمند تو، چنین شد بیتاب؛
ورنه کی بود که این صید گرفتار نبود؟!
بلبلی دوش بدام آمد و در ناله ی او
اثری بود که تا بود بگلزار نبود!
بود امید نگه باز پسینش آذر
ورنه جان دادنش از هجر تو دشوار نبود!
یار من بودی و کس غیر منت یار نبود
روز حشرم، تو گواهی که شب هجرم کشت
کان شب ای دیده کسی غیر تو بیدار نبود!
از دل آزاری رشک، آه کنون دانستم
کآنچه زین پیش کشیدم ز تو آزار نبود
خواریم، کار رسانده است بجایی که رقیب
با توام دید بهرجا، بمنش کار نبود
دلم از تاب کمند تو، چنین شد بیتاب؛
ورنه کی بود که این صید گرفتار نبود؟!
بلبلی دوش بدام آمد و در ناله ی او
اثری بود که تا بود بگلزار نبود!
بود امید نگه باز پسینش آذر
ورنه جان دادنش از هجر تو دشوار نبود!
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.