هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساسات عمیق عاشقانه و رنج‌های عشق ناکام سخن می‌گوید. او از تنهایی، بی‌قراری و آرزوی وصال معشوق می‌نالد و از درد فراق و بی‌توجهی معشوق شکایت دارد. همچنین، به موضوعاتی مانند عشق یکطرفه، ناامیدی و احساس گناه بی‌جهت اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و ممکن است با تجربیات عاطفی آنها همخوانی نداشته باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و اندوه نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب دارد.

شمارهٔ ۹۴

دوشم، به اهل بزم سر گفتگو نبود
من در خمار بودم و، می در سبو نبود

پرسید: در دل تو ندانم چه آرزوست؟!
غافل که در دلم بجز این آرزو نبود!

جرم سگ تو نیست، گرت شب نبرد خواب
او را مکش، که ناله ی من بود، ازو نبود!

دوش آمدم که پای تو بوسم، ز بیم غیر
راهی بخلوت توام از هیچ سو نبود

میخوردم از فراق تو خون دوش وقت مرگ
یعنی که بیتو آب خوشم در گلو نبود

قاصد بگو: ز دوریت آذر سپرد جان
ور گوید: از منش گله یی بود، گو نبود!
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.