هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناامیدی و اندوه خود در عشق و زندگی می‌گوید. او از روزهای شاد کم‌یاب، ناکامی‌های پی‌درپی، و اسارت در دام عشق شکایت دارد. همچنین، به مقایسه خود با شخصیت‌های اساطیری مانند خسرو و فرهاد می‌پردازد و از بی‌ثمری تلاش‌هایش می‌نالد. در نهایت، با وجود همه رنج‌ها، به عشق و اشتیاق خود پایبند می‌ماند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه و فلسفی است که درک آن به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از اشارات ادبی و اساطیری (مانند خسرو و فرهاد) ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد.

شمارهٔ ۱۲۵

شد عمر و، ز ایام دل شاد ندیدم؛
روزی که از آن روز کنم یاد ندیدم

یک صید، بمحرومی من نیست، که ناکام
در کنج قفس مردم و صیاد ندیدم!

سرتاسر این بادیه را گشتم و، یک صید
از دام غم عشق تو آزاد ندیدم!

جز روی تو، کز آه برافروخت شب وصل
شمعی که فروزان شود از باد ندیدم

خسرو ز جهان میشد و میگفت که سودی
جز قتل خود، از کشتن فرهاد ندیدم!

فریاد که تا کشور حسن تو شد آباد
یک دل که توان گفتنش آباد ندیدم

آذر همه ی عمر، بشاگردی مشتاق
شادم، که به استادیش استاد ندیدم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.