هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد فراق و نبود یار مینالد و بیان میکند که حتی در روز جزا نیز به یاد معشوق است. او از این که معشوق به او فکر نمیکند، شکایت دارد و خود را غرق در اندیشههای معشوق میداند. شاعر آرزو میکند که بتواند به سوی معشوق بازگردد، اما طاقت این سفر را ندارد. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که اگرچه از یار وفایی ندیده، اما شکایت از او را خلاف وفا میداند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهی عمیق و احساساتی است که درک آنها نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۳۷
آه از دمی که روز جزا گریه سر کنم
گریان در آن میانه برویت نظر کنم
تو فکر من نداری و، من غیر فکر تو؛
آن فرصتم مباد که فکر دگر کنم
آسان بود که بر سر رحم آرمت، ولی
کو طاقتی که از سر کویت سفر کنم؟!
چون نیست دسترسی که نهم سر بپای تو
در گوشه یی نشینم و خاکی بسر کنم!
آذر اگر ز یار ندیدم وفا، ولی
شرط وفا نبود کزو شکوه سر کنم؟!
گریان در آن میانه برویت نظر کنم
تو فکر من نداری و، من غیر فکر تو؛
آن فرصتم مباد که فکر دگر کنم
آسان بود که بر سر رحم آرمت، ولی
کو طاقتی که از سر کویت سفر کنم؟!
چون نیست دسترسی که نهم سر بپای تو
در گوشه یی نشینم و خاکی بسر کنم!
آذر اگر ز یار ندیدم وفا، ولی
شرط وفا نبود کزو شکوه سر کنم؟!
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.