هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد و رنج خود سخن می‌گوید که به نوعی درمان اوست. او از عشق و تأثیر آن بر جانش می‌نالد و از رابطه‌ای پرتنش با معشوق صحبت می‌کند که گاهی با ناز و اکراه همراه است. شاعر از زخم‌های عشق می‌گوید اما آن را پنهان می‌کند. در نهایت، او از ترس و اضطراب خود از آینده و از دست دادن معشوق می‌نالد و خود را گدای سلطان عشق می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و روان‌شناختی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و صنایع ادبی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین‌تر قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۱۵۷

من و دردت، که درمان من است این؛
چه درمان؟ راحت جان من است این!

من و افغان، دلت گر مهربان شد؛
که از تأثیر افغان من است این!

زدم دستش بدامان، گفت از ناز:
بکش دستت، که دامان من است این

نهان از زخم تیرش مردم، اما
نگفتم کار جانان من است این

ولی ترسم که چون پیکان ز خاکم
کشد، گوید که: پیکان من است این!

مپرس ای همدم، این زرکش قبا کیست؟!
گدایش من، که سلطان من است این!!

بجانم دایم از دست دل آذر
مگو دل، دشمن جان من است این!!
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.