هوش مصنوعی: این متن شعری است که از احساسات عمیق و درد عاشقانه سخن می‌گوید. شاعر از دوری و بی‌توجهی معشوق شکایت دارد و از این که معشوق به جای ماندن در کنار او، به جمع دیگران می‌پیوندد، ابراز ناراحتی می‌کند. همچنین، شاعر از تنهایی و رنجش خود در خلوت می‌گوید و از این که معشوق او را تنها گذاشته است، گلایه دارد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاطفی عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رشک، تنهایی، و درد عشقی نیاز به بلوغ عاطفی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان بیشتر دیده می‌شود.

شمارهٔ ۱۵۶

چرا، هر جا مرا دیدی،از آنجا آمدی بیرون؟!
محابا کرده ز آنجا بی محابا آمدی بیرون؟!

ز بزم غیر، رشکم برد بیرون شب؛ ندانستم
در آن غمخانه ماندی تا سحر، یا آمدی بیرون؟!

شنیدم شب ببزم غیر ماندی، مردم از غیرت؛
نخواهم زنده شد، گیرم که فردا آمدی بیرون!

زدی آتش بجان بلبل و قمری که از گلشن
سحر چون شاخ گل ای سرو بالا آمدی بیرون

ز تنهایی ننالم، لیک از آن نالم که در خلوت
مرا بگذاشتی تنها و تنها آمدی بیرون
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.