۱۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۹

ای که بخون من شدت، ساعد نازنین فرو
دست فشان، که ریزدت خونم از آستین فرو

برده لبت ز شهد و مل، تلخی کام جزو و کل:
تا ز تبسمت بگل میچکد انگبین فرو

شکر خط سیاه را، منع مکن نگاه را؛
تا نگرفته ماه را، هاله ی عنبرین فرو

هر که شبی بخوابگه، دید عیان رخت چو مه
گفت که: ماه چارده آمده بر زمین فرو!

ماه مرا، بطرف رو سر زده خط مشکبو؛
یا نه ز چین زلف او، ریخته مشک چین فرو؟!

چون گذرد باضطراب، از پی او بصد شتاب؛
افتم و گیرمش رکاب، آورمش زرین فرو

شب شده غیر هم برت، داده بدست ساغرت
روز ز شرم آذرت، خون چکد از جبین فرو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.