هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن یک کبک از تجربیات خود در جستجوی گوهر سخن می‌گوید. او از سختی‌های راه، عشق به گوهر، و تلاش‌های بی‌وقفه خود برای یافتن آن می‌گوید. کبک در این مسیر با سنگ و آتش مواجه می‌شود و از درد و رنجی که متحمل شده است، سخن می‌گوید. در نهایت، هدهد به او پاسخ می‌دهد و درباره ماهیت واقعی گوهر و سنگ صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده مانند گوهر، سنگ، و آتش نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

داستان کبک

کبک بس خرم خرامان در رسید
سرکش و سرمست از کان در رسید

سرخ منقار وشی پوش آمده
خون او از دیده در جوش آمده

گاه می‌برید بی‌تیغی کمر
گاه می‌گنجید پیش تیغ در

گفت من پیوسته در کان گشته‌ام
بر سر گوهر فراوان گشته‌ام

بوده‌ام پیوسته با تیغ و کمر
تا توانم بود سرهنگ گهر

عشق گوهر آتشی زد در دلم
بس بود این آتش خوش حاصلم

تفت این آتش چو سر بیرون کند
سنگ ریزه در درونم خون کند

آتشی دیدی که چون تأثیر کرد
سنگ را خون کرد و بی‌تأخیر کرد

در میان سنگ و آتش مانده‌ام
هم معطل هم مشوش مانده‌ام

سنگ ریزه می‌خورم در تفت و تاب
دل پر آتش می‌کنم بر سنگ خواب

چشم بگشایید ای اصحاب من
بنگرید آخر به خورد و خواب من

آنک بر سنگی بخفت و سنگ خورد
با چنین کس از چه باید جنگ کرد

دل در این سختی به صد اندوه خست
زانک عشق گوهرم بر کوه بست

هرک چیزی دوست گیرد جز گهر
ملکت آن چیز باشد برگذر

ملک گوهر جاودان دارد نظام
جان او با کوه پیوسته مدام

من عیار کوهم و مرد گهر
نیستم یک لحظه با تیغ و کمر

چون بود در تیغ گوهر بر دوام
زان گهر در تیغ می‌جویم مدام

نه چو گوهر هیچ گوهر یافتم
نه ز گوهر گوهری‌تر یافتم

چون ره سیمرغ راه مشکل است
پای من در سنگ گوهر در گل است

من به سیمرغ قویدل کی رسم
دست بر سر پای در گل کی رسم

همچو آتش برنتابم سوز سنگ
یا بمیرم یا گهر آرم به چنگ

گوهرم باید که گردد آشکار
مرد بی‌گوهر کجا آید به کار

هدهدش گفت ای چو گوهر جمله رنگ
چند لنگی چندم آری عذر لنگ

پا و منقار تو پر خون جگر
تو به سنگی بازمانده بی‌گهر

اصل گوهر چیست سنگی کرده رنگ
تو چنین آهن دل از سودای سنگ

گر نماند رنگ او سنگی بود
هست بی سنگ آنک در رنگی بود

هرک را بوییست او رنگی نخواست
زانک مرد گوهری سنگی نخواست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:حکایت سلیمان و نگین انگشتری او
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.