۲۲۱ بار خوانده شده
چند روزی شد، که از من بی سبب رنجیده ای
بهر قتلم، با رقیبان مصلحتها دیده ای
خجلتی داری، به سوی من نمی بینی مگر
این که با خود دشمنت فهمیده ام، فهمیده ای؟!
تا نماند از تو امیدی مرا، از غیر هم
چند روزی از برای مصلحت رنجیده ای
از محبت نیست مقصودت، فریب مردم است
اینکه احوال مرا، از دیگران پرسیده ای
غیر آذر، کز سموم دوریت در دوزخ است
هر شهیدی را که می بینیم، آمرزیده ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
بهر قتلم، با رقیبان مصلحتها دیده ای
خجلتی داری، به سوی من نمی بینی مگر
این که با خود دشمنت فهمیده ام، فهمیده ای؟!
تا نماند از تو امیدی مرا، از غیر هم
چند روزی از برای مصلحت رنجیده ای
از محبت نیست مقصودت، فریب مردم است
اینکه احوال مرا، از دیگران پرسیده ای
غیر آذر، کز سموم دوریت در دوزخ است
هر شهیدی را که می بینیم، آمرزیده ای
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.