۱۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱ - و له قطعه عینک

صاحبا! ای ز دیدن رویت
یافته چشم اهل بینش نور

چندی از دوری تو بینایی
کم شد از چشم من، ز چشم تو دور

خواستم از تو گر یکی عینک
نه طمع بود، بود این منظور

کآییم تا همیشه پیش نظر
دور افتم گرت ز بزم حضور

کردی از عین مردمی نظری
که نخواهد شد از نظر مستور

عینکی سوی من فرستادی
عینکی صاف، صافتر ز بلور

حبذا عینکی که نورش کرد
عینک مهر و ماه را بینور

مرحبا ز آن دو چشمه ی روشن
که از او آب خورده نرگس حور

جا چو دادم بدیده اش، جوشید
چشمه ی نور ازین دو چشمه ی شور

بعد از این هر طرف نظاره کنم
یکنظر نیستی ز چشمم دور

تا بود چشم مهر و مه روشن
روز نورانی و شب دیجور

دوستت را دو چشم روشن باد
دشمنت را دو دیده بادا کور
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰ - و له فیه داد و دهش
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲ - تاریخ فوت محمد قلی بیگ (۱۱۷۹ه.ق)
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.