هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دوری معشوق شکایت می‌کند و از او درخواست عینکی می‌کند تا همیشه او را پیش چشم داشته باشد. معشوق با فرستادن عینکی صاف و روشن، نور را به زندگی شاعر بازمی‌گرداند. شاعر از این محبت قدردانی کرده و برای دوستش آرزوی روشن‌بینی و برای دشمنش آرزوی کوری می‌کند.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 15 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به دانش ادبی پایه‌ای نیاز دارند.

شمارهٔ ۲۱ - و له قطعه عینک

صاحبا! ای ز دیدن رویت
یافته چشم اهل بینش نور

چندی از دوری تو بینایی
کم شد از چشم من، ز چشم تو دور

خواستم از تو گر یکی عینک
نه طمع بود، بود این منظور

کآییم تا همیشه پیش نظر
دور افتم گرت ز بزم حضور

کردی از عین مردمی نظری
که نخواهد شد از نظر مستور

عینکی سوی من فرستادی
عینکی صاف، صافتر ز بلور

حبذا عینکی که نورش کرد
عینک مهر و ماه را بینور

مرحبا ز آن دو چشمه ی روشن
که از او آب خورده نرگس حور

جا چو دادم بدیده اش، جوشید
چشمه ی نور ازین دو چشمه ی شور

بعد از این هر طرف نظاره کنم
یکنظر نیستی ز چشمم دور

تا بود چشم مهر و مه روشن
روز نورانی و شب دیجور

دوستت را دو چشم روشن باد
دشمنت را دو دیده بادا کور
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰ - و له فیه داد و دهش
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲ - تاریخ فوت محمد قلی بیگ (۱۱۷۹ه.ق)
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.