۱۷۷ بار خوانده شده
بر آستانه ی جانان، که روضه ی ارم است؛
اگر تو را گذری افتد ای نسیم شمال
بگو: ز کوی تو رفتم، بشوق اینکه مرا
چو دوستان قدمی چند آیی از دنبال
باین امید دگر باز آمدم سویت
که بر سر رهم آیی و پرسیم احوال
ولی ز خانه تو در رفتن و در آمدنم
برون نیامدی ای شمع حجله گاه جمال
تغافل تو همانا بمن بود مخصوص
وگرنه غیر من رانده از حریم وصال
دگر هزار کس از شهر رفت و باز آمد
که هم مشایعتش کردی و هم استقبال
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
اگر تو را گذری افتد ای نسیم شمال
بگو: ز کوی تو رفتم، بشوق اینکه مرا
چو دوستان قدمی چند آیی از دنبال
باین امید دگر باز آمدم سویت
که بر سر رهم آیی و پرسیم احوال
ولی ز خانه تو در رفتن و در آمدنم
برون نیامدی ای شمع حجله گاه جمال
تغافل تو همانا بمن بود مخصوص
وگرنه غیر من رانده از حریم وصال
دگر هزار کس از شهر رفت و باز آمد
که هم مشایعتش کردی و هم استقبال
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱ - و له هزل
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳ - تاریخ آب انبار (۱۱۸۹ ه.ق)
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.