هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق میگوید و از بیتوجهی او شکایت دارد. او از نسیم شمال میخواهد که اگر به نزد معشوق رفت، پیام او را برساند که با امید دیدارش بازگشته است، اما معشوق همچنان بیتوجه است. شاعر اشاره میکند که این بیتوجهی فقط به اوست و دیگران با استقبال روبرو میشوند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل احساسات و روابط عاشقانه نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۳۲ - قطعه
بر آستانه ی جانان، که روضه ی ارم است؛
اگر تو را گذری افتد ای نسیم شمال
بگو: ز کوی تو رفتم، بشوق اینکه مرا
چو دوستان قدمی چند آیی از دنبال
باین امید دگر باز آمدم سویت
که بر سر رهم آیی و پرسیم احوال
ولی ز خانه تو در رفتن و در آمدنم
برون نیامدی ای شمع حجله گاه جمال
تغافل تو همانا بمن بود مخصوص
وگرنه غیر من رانده از حریم وصال
دگر هزار کس از شهر رفت و باز آمد
که هم مشایعتش کردی و هم استقبال
اگر تو را گذری افتد ای نسیم شمال
بگو: ز کوی تو رفتم، بشوق اینکه مرا
چو دوستان قدمی چند آیی از دنبال
باین امید دگر باز آمدم سویت
که بر سر رهم آیی و پرسیم احوال
ولی ز خانه تو در رفتن و در آمدنم
برون نیامدی ای شمع حجله گاه جمال
تغافل تو همانا بمن بود مخصوص
وگرنه غیر من رانده از حریم وصال
دگر هزار کس از شهر رفت و باز آمد
که هم مشایعتش کردی و هم استقبال
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱ - و له هزل
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳ - تاریخ آب انبار (۱۱۸۹ ه.ق)
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.