۱۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲ - قطعه

بر آستانه ی جانان، که روضه ی ارم است؛
اگر تو را گذری افتد ای نسیم شمال

بگو: ز کوی تو رفتم، بشوق اینکه مرا
چو دوستان قدمی چند آیی از دنبال

باین امید دگر باز آمدم سویت
که بر سر رهم آیی و پرسیم احوال

ولی ز خانه تو در رفتن و در آمدنم
برون نیامدی ای شمع حجله گاه جمال

تغافل تو همانا بمن بود مخصوص
وگرنه غیر من رانده از حریم وصال

دگر هزار کس از شهر رفت و باز آمد
که هم مشایعتش کردی و هم استقبال
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱ - و له هزل
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳ - تاریخ آب انبار (۱۱۸۹ ه.ق)
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.