هوش مصنوعی: شاعر در این متن احساس خوشبختی و بینیازی از همه چیز به جز خدا را بیان می‌کند. او خود را در مرکز عالم می‌بیند و همه چیز را برای خود می‌داند. شاعر از عشق و شراب و معشوق نیز سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که تنها خدا و سایه‌ی او برایش کافی است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین اشاره‌هایی به شراب و عشق دارد که مناسب سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۴۹

سرم خوش است و دو عالم بمدعای من است
بهر چه می نگرم گویی از برای من است

بکس نیاز ندارم بخویش نیز مگر
یکی خدا و یکی سایه ی خدای من است

دوکون و هر چه در او هست هیچ و من هستم
که نیستم من و هستی او بقای من است

شبم بروی تو بگذشت تا سحر چه عجب
که چشم عالمی امروز در قفای من است

چه غم که شحنه ببازار و شیخ در شهر است
شراب در خم و معشوق ز سرای من است

گهی بطره ی مشکین خویش عقده فکن
گهی به پنجه ی سیمین گره گشای من است

نه دوستیم و نه دشمن بخواجه لیک مرا
از او چه سود که بیگانه آشنای من است

بجز خدای چه حاجت مرا نشاط بکس
که در دعای شهنشاه مدعای من است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.