هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، به بیان مفاهیمی مانند عشق، رنج دل، جدال عقل و عشق، و ستایش معشوق می‌پردازد. شاعر از درد عشق و جدایی می‌گوید و تأکید می‌کند که عشق فراتر از محدودیت‌های دین و کفر است. همچنین، او به زیبایی‌های طبیعت و تأثیر آن بر روح انسان اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و ادبی آن نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۰۴

پنجه از خون دل ماست که رنگین دارد
آنکه با دست بلورین دل سنگین دارد

سالک اندیشه نه از کفر و نه از دین دارد
وادی عشق بهر گام سد آیین دارد

عقل با عشق به بیهوده زند لاف مصاف
اسب تازی چه زیان از خر چو بین دارد

خواجه راهست غم دشمن و ما را غم دوست
هر که بینی دل ار اندیشه ی غمگین دارد

تلخکامان غمش را نگذارد دل تنگ
آنکه سد تنگ شکر در لب شیرین دارد

ناله ی بلبلش ار خواب رباید چه عجب
هر که در خانه درخت گل و نسرین دارد

باغبان گر در بستان بگشاید بیگاه
باز گویم حذر از غارت گلچین دارد

یا نهم سر بکف پای تو یا بر سر تیغ
بی تو خاکش بسر آنکو سر بالین دارد

او بر اشکم نگران من نگران بر رویش
من نظر سوی مه، او جانب پروین دارد

نظر خواجه بر اندازه ی خدمت باشد
ورنه با بنده کجا مهر و چراکین دارد

در همه شهر همین صاحب ما بود نشاط
که بزحمت نظری با من مسکین دارد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.