هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دلدادگی به معشوق سخن می‌گوید. او از زیبایی‌های معشوق، مانند چشمان مست و زلف‌هایش، یاد می‌کند و احساسات خود را نسبت به او بیان می‌دارد. شاعر همچنین از بی‌قراری و انتظار خود در راه عشق می‌گوید و از این که دیگران نیز به معشوق علاقه‌مند هستند، اظهار نگرانی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۰۵

دو چشم مست تو فرهنگ هوشیارانند
دو بند زلف تو زنجیر رستگارانند

مپوش چهره که از شرم روی و جلوه ی حسن
بهر طرف که خرامی نقاب دارانند

گدای گوشه نشینم چه لاف مهر زنم
بشهر شهره زعشق تو شهریارانند

چگونه منع توانم ترا ز الفت غیر
امید گاهی و هر سو امید وارانند

بدیده اشک و بلب جان بسینه دل بازای
ببین که بر سر راهت چه بی قرارانند

شب است و بخت من و یاد زلف او آنجا
سپیده سر نزند کاین سیاهکارانند

بخاک شوره چه میباری ای خجسته سحاب
چه کشتها ز تو در انتظار بارانند

چو پشت بر ره مقصود میروند چه باک
که من پیاده و این همرهان سوارانند

جهان و بخت شهنشه نشاط و خاک درش
خوش است مجلس و یاران بکام یارانند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.