۱۹۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۶

ای مبارک شب فیروز امید
صبح شو صبح که خورشید دمید

گل مکان بر زبر شاخ گرفت
سرو سر از کنف باغ کشید

دل نشست از قبل منظر چشم
جان سوی روزن لب جای گزید

سر زپا پیشترک آمد و هوش
قدمی چند ز سر پیش دوید

که هلا کوکب اقبال جهان
گشت از موکب اجلال پدید

تخت بر نه که سلیمان آمد
جام بر گیر که جمشید رسید

جبذا موکب منصور عزیز
مرحبا مقدم میمون سعید

گرد آن غازه ی رخسار علم
خاک آن غالیه ی طره ی عید

برو ای هجر که روز تو سیاه
بزی ای وصل که روی تو سفید

سر نهادست بدرگاه نشاط
راه آمد شدن غم ببرید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.