هوش مصنوعی: این شعر بهار و موکب منصور را توصیف می‌کند و از شکست و غم، کرامت گلشن، جشن و شادی، و رابطه با دوست سخن می‌گوید. شاعر از زیبایی‌های طبیعت و احساسات انسانی مانند عشق، نیاز و بخشش صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از ابیات نیاز به تفسیر دارند که برای سنین پایین مناسب نیست.

شمارهٔ ۱۲۴

بهار و موکب منصور شه ردیف هم آمد
شکست تو به قرین نیز با شکست غم آمد

بظاهر ار ستمی شد زدی بباغ، کرم بود
که این کرامت گلشن ز فیض آن ستم آمد

ز چهره پرده برافکن که عهد جلوه ی گل شد
بجام باده در افکن که روز جشن جم آمد

مؤذن اینکه نظر میکند بجانب مشرق
بگو بطلعت و زلفش ببین که صبحدم آمد

چه راه بود که هر کس که پیش رفت پس افتاد
چه سود بود که هر کس که بیش برد کم آمد

گمانم آنکه مرا حاجتیست در خور جودش
خجل بمانده ام اکنون که نوبت کرم آمد

بحاجت دگرش حاجت او فتاد همانا
که احتیاج نشاط از غنای دوست کم آمد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.