هوش مصنوعی:
بازاریای که خانهای زیبا ساخته بود، پس از اتمام کار، مهمانی بزرگی ترتیب داد و مردم را دعوت کرد. در روز مهمانی، مردی دیوانه به او گفت که قصد دارد روی خانهاش ادرار کند، اما به دلیل مشغلهاش از او عذرخواهی کرد و درخواست کرد که مزاحمش نشود.
رده سنی:
12+
متن دارای مفاهیم طنزآمیز و ادبی است که ممکن است برای کودکان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به موضوعاتی مانند دیوانگی و رفتارهای غیرمعمول نیاز به درک بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
حکایت بازاریی که سرای زرنگار کرد
کرد آن بازاریی آشفته کار
از سر عجبی سرایی زر نگار
عاقبت چون شد سرای او تمام
دعوتی آغاز کرد از بهر عام
خواند خلقی را به صد ناز و طرب
تا سرای او ببینند ای عجب
روز دعوت ، مرد بیخود میدوید
از قضا دیوانهای او را بدید
گفت خواهم این زمان کایم به تگ
بر سرای تو ریم ای خام رگ
لیک مشغولم، مرا معذور دار
این بگفت و گفت زحمت دور دار
از سر عجبی سرایی زر نگار
عاقبت چون شد سرای او تمام
دعوتی آغاز کرد از بهر عام
خواند خلقی را به صد ناز و طرب
تا سرای او ببینند ای عجب
روز دعوت ، مرد بیخود میدوید
از قضا دیوانهای او را بدید
گفت خواهم این زمان کایم به تگ
بر سرای تو ریم ای خام رگ
لیک مشغولم، مرا معذور دار
این بگفت و گفت زحمت دور دار
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شهریاری که قصری زرنگار کرد
گوهر بعدی:حکایت عنکبوت و خانهٔ او
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.