هوش مصنوعی:
شهریاری قصری باشکوه ساخت و هزینه زیادی برای آن صرف کرد. پس از اتمام قصر، او از دانشمندان و مشاورانش خواست تا نظرشان را درباره قصر بگویند. همه از زیبایی و کمال قصر تعریف کردند، اما زاهدی اشاره کرد که تنها عیب قصر مرگ است که همه چیز را نابود میکند. شاه ابتدا این حرف را نپذیرفت، اما زاهد توضیح داد که مرگ همه چیز را از بین میبرد و ثروت و قدرت شاه نیز از این قاعده مستثنی نیست.
رده سنی:
12+
این متن دارای مفاهیم فلسفی و اخلاقی است که ممکن است برای کودکان زیر 12 سال قابل درک نباشد. همچنین، موضوع مرگ و ناپایداری زندگی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان دیده میشود.
حکایت شهریاری که قصری زرنگار کرد
شهریاری کرد قصری زرنگار
خرج شد دینار بر وی صد هزار
چون شد آن قصر بهشت آسا تمام
پس گرفت از فرش آرایش نظام
هر کسی میآمدند از هر دیار
پیش خدمت با طبقهای نثار
شه حکیمان و ندیمان را بخواند
پیش خویش آورد و بر کرسی نشاند
گفت این قصر مرا در هیچحال
هیچ باقی هست از حسن و کمال
هر کسی گفتند در روی زمین
هیچ کس نه دید و نه بیند چنین
زاهدی برجست، گفت ای نیک بخت
رخنهای ماندست و آن عیب است سخت
گر نبودی قصر را آن رخنه عیب
تحفه دادی قصر فردوسش ز غیب
شاه گفتا من ندیدم رخنهای
هم برانگیزی تو جاهل فتنهای
زاهدش گفت ای به شاهی سرفراز
رخنهای هست آن ز عزرائیل باز
بوک آن رخنه توانی کرد سخت
ورنه چه قصر تو و چه تاج و تخت
گرچه این قصرست خرم چون بهشت
مرگ بر چشم تو خواهد کرد زشت
هیچ باقی نیست، هست اینجای زیست
لیک باقی نیست، این را حیله چیست
از سرای و قصر خود چندین مناز
رخش کبر و سرکشی چندین مناز
گر کسی از خواجگی و جای تو
با تو عیب تو بگوید وای تو
خرج شد دینار بر وی صد هزار
چون شد آن قصر بهشت آسا تمام
پس گرفت از فرش آرایش نظام
هر کسی میآمدند از هر دیار
پیش خدمت با طبقهای نثار
شه حکیمان و ندیمان را بخواند
پیش خویش آورد و بر کرسی نشاند
گفت این قصر مرا در هیچحال
هیچ باقی هست از حسن و کمال
هر کسی گفتند در روی زمین
هیچ کس نه دید و نه بیند چنین
زاهدی برجست، گفت ای نیک بخت
رخنهای ماندست و آن عیب است سخت
گر نبودی قصر را آن رخنه عیب
تحفه دادی قصر فردوسش ز غیب
شاه گفتا من ندیدم رخنهای
هم برانگیزی تو جاهل فتنهای
زاهدش گفت ای به شاهی سرفراز
رخنهای هست آن ز عزرائیل باز
بوک آن رخنه توانی کرد سخت
ورنه چه قصر تو و چه تاج و تخت
گرچه این قصرست خرم چون بهشت
مرگ بر چشم تو خواهد کرد زشت
هیچ باقی نیست، هست اینجای زیست
لیک باقی نیست، این را حیله چیست
از سرای و قصر خود چندین مناز
رخش کبر و سرکشی چندین مناز
گر کسی از خواجگی و جای تو
با تو عیب تو بگوید وای تو
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:عابدی که پس از سالها عبادت به نوای مرغی دل خوش کرده بود
گوهر بعدی:حکایت بازاریی که سرای زرنگار کرد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.