هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات شاعر درباره‌ی بی‌اهمیتی وجود خود در جهان، وابستگی به شراب و عشق، و پرسش‌های فلسفی درباره‌ی هویت و سرنوشت است. شاعر خود را هیچ می‌داند و از زندگی و مرگ سخن می‌گوید، در حالی که به دوران گذشته و عشق خود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین فلسفی، عرفانی و اشاره به مصرف شراب است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۹۴

روزی که نبینند نشانی بجهانم
از خاک در میکده جویند نشانم

جانم بلب و جام لبالب ز شراب است
شاهد ببرم به که شهادت بزبانم

تا خاک وجودم بکجا باد کشاند
امروز که خاک قدم باده کشانم

از کنج خرابات بجایی نبرم رخت
گر خلد برین است که من باز برآنم

من چیستم از من چه گناهی چه ثوابی
نه در خورد و زخ نه سزاوار جنانم

پی پرده نهان است زهی روی نگارم
ناگفته عیان است زهی راز نهانم

من هیچم و از هیچ بجز، هیچ نیاید
گفتند چنین باشم و کردند چنانم

از من چه اقامت طلبی روز رحیلش
او میرود و میبرد از دست عنانم

یاران نشاطند ز دوران جهان شاد
من شاد بدوران شهنشاه جهانم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.