هوش مصنوعی:
شاعر در این متن بیان میکند که در دنیای غم زندگی میکند و غمهای زیادی دارد، اما از قلاشی و رسوایی و پیری نمیترسد و شادمانیهای کوچک را نیز دارد. او از نداشتن دل شاد و جان خرم شکایت میکند و از خدا میخواهد که اگر رحم میکند، زخم دیگری بزنند، زیرا دیگر طاقت مرهم ندارد. همچنین، اگر کامی میدهند، جامی دیگر بدهند، زیرا سامان ملک جم را ندارد. شاعر به رابطهی غم و شادی اشاره میکند و میگوید که غم از شادی زاده میشود و شادی از غم. او در پایان بیان میکند که طمعها خام بوده و امید رستن ندارد و از زلف خم در خم نشاطی ندارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار میباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند غم و اندوه و ناامیدی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامناسب باشد.
شمارهٔ ۱۹۷
منم کاکنون بعالم غم ندارم
و گر دارم غم عالم ندارم
ز قلاشی و رسوایی و مسنی
اساس شادمانی کم ندارم
گریبان من و دست رضایت
چرا دل شاد و جان خرم ندارم
اگر رحمی کنی زخمی دگر زن
که دیگر طاقت مرهم ندارم
اگر کامی دهی جامی دگر ده
که من سامان ملک جم ندارم
غم از شادی بزاید شادی از غم
چه غم دارم که غیر از غم ندارم
طمعها خام بود امید رستن
نشاط از زلف خم در خم ندارم
و گر دارم غم عالم ندارم
ز قلاشی و رسوایی و مسنی
اساس شادمانی کم ندارم
گریبان من و دست رضایت
چرا دل شاد و جان خرم ندارم
اگر رحمی کنی زخمی دگر زن
که دیگر طاقت مرهم ندارم
اگر کامی دهی جامی دگر ده
که من سامان ملک جم ندارم
غم از شادی بزاید شادی از غم
چه غم دارم که غیر از غم ندارم
طمعها خام بود امید رستن
نشاط از زلف خم در خم ندارم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.