۲۲۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۱

غم عالم نبرد ره بدلم
که سرشتند بمیخانه گلم

من چه دارم که ز احسان تو نیست
جان اگر بر تو فشانم خجلم

دوش دزدیده نگاهی برخت
کردم، آوخ نکنی گر بحلم

میبرم حسرت روی تو بخاک
تا چه گلها که بروید ز گلم

گو فرود آکه گشایش با تست
مکن اندیشه ز تنگی دلم

شرح دل کار زبان نیست نشاط
کاش بیرون فتد از سینه دلم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.