هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج‌ها و بندهایی که در زندگی متحمل شده سخن می‌گوید. او خود را مانند آهویی در کمند توصیف می‌کند که از بند عشق و رنج‌های زندگی رهایی ندارد. با وجود همه سختی‌ها، او تسلیم نمی‌شود و به عشق و بخشش امیدوار است. همچنین، از اشتباهات خود آگاه است و پذیرای پرسش‌ها و عدالت است. در نهایت، به ضعف و ناتوانی خود در این راه اذعان دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج، تسلیم، و گناه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۲۰۲

زبان بر بند ای ناصح زپندم
اگر دستت رسد بگشای بندم

کمان ابروی من بازو مرنجان
که من خود آهوی سردر کمندم

من از بند تو هرگز سر نپیچم
اگر ریزند از هم بند بندم

اگر فضل است و بخشش تا بخواهی
فقیر و بینوا و مستمندم

اگر عدل است و پرسش، تا شماری
گنهکارم، مپرس از چون و چندم

بهر گلشن که کردم عزم شاخی
رسید از خار گلبن سد گزندم

بهر صحرا که دیدم نیش خاری
دلیلی شد بیاد نوشخندم

در این ره دست من گیرند روزی
سری امروز بر پایی فکندم

باین سستی که میرانم در این دشت
نشاط افتد کجا صیدی به بندم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.