هوش مصنوعی: شاعر در این متن از بی‌خبری خود از عیوب خویش و جذب شدن به زیبایی معشوق سخن می‌گوید. او خود را بی‌هنر و ناسودمند می‌داند و از بدی‌هایش آگاه است، اما معتقد است که فضل و لطف معشوق، عیوبش را می‌پوشاند. شاعر از بی‌خبری از خود و آگاهی از معشوق می‌گوید و خود را بی‌ثمر و بی‌سود می‌داند. در نهایت، او از سادگی و بی‌نقشی به عنوان کمال آینه یاد می‌کند و خوشحال است که از نقش‌های مختلف پاک شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و خودشناسی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۱۳

تمام عیبم و از عیب خویش بی خبرم
که حسن روی تو نگذاشت عیب خود نگرم

همین نه بنده ی نا سودمند بی هنرم
بدی و زشتی و عیب است پای تا بسرم

بدین بدی که منم کس مرا نداند و من
از آنچه دانم دانم که باز من بترم

اگر به بیهنری خواندم زهی تشریف
که فضل خواجه بپوشد معایب دگرم

خبر ز دوست ندارم جز آنکه با خبر اوست
خبر ز خویش ندارم جز اینکه بیخبرم

بدست لطف مرا کشت باغبان ورواست
کنون بخشم اگر بر کند که بی ثمرم

نه زاسمان و نه زابرم شکایتست که من
زمین شوره ام و نیست سودی از مطرم

اگر بدیده ی بیگانه جلوه کرد رخش
چه جای شکوه که من آشنای بی بصرم

چو اصل هر هنر آمد وجود خواجه نشاط
مرا از این چه هنر به که عاری از هنرم

کمال آینه در سادگی و بی نقشی ست
خوشم که پاک شد از نقش مختلف گهرم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.