هوش مصنوعی:
این شعر از حسرت و انتظار سخن میگوید. شاعر از بیقراری و بیصبری خود در انتظار پیامی از یار مینالد و از جفا و بیتوجهی او شکوه میکند. او با تصاویر شعری مانند سوختن بیدود، صنوبر بیخرام، و هلال جستوجوگر، احساسات خود را بیان میکند. همچنین، از غرور و ارزش نهادن به خود سخن میگوید و از بیهودگی وعیدهای شیخ انتقاد میکند. در پایان، شاعر به قناعت خود به نام یار اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و انتقادی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربههای عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند جفا، غرور، و انتقاد از وعیدهای شیخ ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۲۴۰
نه جا بسایه ی شاخی نه پا بحلقه ی دامی
نه پر شکسته بسنگی نه بر نشسته ببامی
بسی عجب نبود گر قرار هست و شکیبت
که از دیار حبیبت نیامدست پیامی
تمام سوخته دودی نداشت بر سر آتش
تو کز جفا بخروشی خموش باشد که خامی
میان باع حدیثی ز قامت تو بر آمد
بپا ستاد صنوبر ولی نداشت خرامی
ز ابروان تو جوید نشان هلال که پوید
همی ز شهر بشهری همی ز بام ببامی
ندانم این چه غرور است درد یار نکویی
که خواجگان بنگاهی نمیخرند غلامی
مگر چه بود نهان در سبوی باده فروشان
که حاصل دو جهانش نبود قیمت جامی
وعید چند فرستی زهول محشرم ای شیخ
یا ببزم و قیامت بپا نگر ز قیامی
چه غم نشاط نشانی بدهر از تو نماند
که از وجود تو ما قانع آمدیم بنامی
نه پر شکسته بسنگی نه بر نشسته ببامی
بسی عجب نبود گر قرار هست و شکیبت
که از دیار حبیبت نیامدست پیامی
تمام سوخته دودی نداشت بر سر آتش
تو کز جفا بخروشی خموش باشد که خامی
میان باع حدیثی ز قامت تو بر آمد
بپا ستاد صنوبر ولی نداشت خرامی
ز ابروان تو جوید نشان هلال که پوید
همی ز شهر بشهری همی ز بام ببامی
ندانم این چه غرور است درد یار نکویی
که خواجگان بنگاهی نمیخرند غلامی
مگر چه بود نهان در سبوی باده فروشان
که حاصل دو جهانش نبود قیمت جامی
وعید چند فرستی زهول محشرم ای شیخ
یا ببزم و قیامت بپا نگر ز قیامی
چه غم نشاط نشانی بدهر از تو نماند
که از وجود تو ما قانع آمدیم بنامی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۱
نظرها و حاشیه ها
کرمی
۱۴۰۲/۳/۱۷ ۱۱:۵۲
درود بر تمام ادب دوستان
و سپاس از شماها با این گزیده های ناب
من چه گویم که ترا نازکی طبع لطیف
تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد