هوش مصنوعی: شاعر در این متن از نگاه بد دیگران و آسیب‌های احتمالی آن می‌گوید و بیان می‌کند که خود را لایق توجه یا دشمنی نمی‌داند. او از عشق و رنج‌های آن سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که دیگران از او چیزی نمی‌خرند جز دل شکسته و جان نژند. شاعر همچنین از مصلحت‌اندیشی و دوری از درگیری می‌گوید و به یار خردمند توصیه می‌کند که از او بگذرد. در پایان، شاعر بیان می‌کند که خوشحالی یا غم او به تأیید یار بستگی دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'دل خسته' و 'جان نژند' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۲۵۲

ترسم از چشم بد خلق رسد بر تو گزندی
گو بسازند نقابی و بسوزند سپندی

ما نه خود لایق تیریم و نه شایسته ی بندی
ور نه آن ابرو و آن طره کمان است و کمندی

لاف قوت مزن ای خواجه که از ما نخرد کس
جز دل خسته درین رسته و جز جان نژندی

لاف خصمی منت هست دریغا ز مصافی
تا بیازیم سنانی و بتازیم سمندی

بند بر لب نه و بگذر ز من ای یار خردمند
من که سد بند گسستم نپذیرم ز تو پندی

مصلحت حوی ز دوران نبرد کار بسامان
راحت آن یافت که اندیشه نبودش ز گزندی

هم نشاط از تو و هم غم چه غم ار شاد نباشم
بجهان خرم از آنم که چنانم تو پسندی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.