هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و فلسفی است که به موضوعاتی مانند هوس، رهایی، عشق و رازهای درونی میپردازد. شاعر از احساسات عمیق خود، آرزوی رهایی از قید و بندها، و ارتباط با معشوق الهی سخن میگوید. همچنین، به ناامیدی از یافتن راهنما و تنهایی در این مسیر اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند هوس و رهایی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۲۵۱
در همه کون و مکان نیست جز اینم هوسی
که مگر بی هوسی زیست توانم نفسی
شعله ها سر زده ام از دل و جان طور صفت
موسیی نیست دریغا که بجوید قبسی
بسته این گمشدگان دیده و گوش ارنه براه
کاروانیست نمودار و نواخوان جرسی
راز رندان خرابات مپرسید ز ما
بکسی راز مگویید که گوید بکسی
ما نگفتیم حدیثی که توان گفت و شنید
لیک در خلق ز ما گفت و شنید است بسی
چشمه ها نغز و چمن سبز و من آن مرغ که داشت
چشم و دل بر اثر دانه و آب قفسی
من در این دام و تمنای رهایی هیهات
تا ابد صید تو جز قید ندارد هوسی
رشته مگذار ز کف لیک خدا را بگذار
که بمرغان هم آواز بر آرم نفسی
گر پناهی دهدم دوست عجب نیست نشاط
ناگزیر است می از دردی و گلشن ز خسی
که مگر بی هوسی زیست توانم نفسی
شعله ها سر زده ام از دل و جان طور صفت
موسیی نیست دریغا که بجوید قبسی
بسته این گمشدگان دیده و گوش ارنه براه
کاروانیست نمودار و نواخوان جرسی
راز رندان خرابات مپرسید ز ما
بکسی راز مگویید که گوید بکسی
ما نگفتیم حدیثی که توان گفت و شنید
لیک در خلق ز ما گفت و شنید است بسی
چشمه ها نغز و چمن سبز و من آن مرغ که داشت
چشم و دل بر اثر دانه و آب قفسی
من در این دام و تمنای رهایی هیهات
تا ابد صید تو جز قید ندارد هوسی
رشته مگذار ز کف لیک خدا را بگذار
که بمرغان هم آواز بر آرم نفسی
گر پناهی دهدم دوست عجب نیست نشاط
ناگزیر است می از دردی و گلشن ز خسی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.