هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساسات پریشان و عاشقانه خود سخن می‌گوید. او از عشق به معشوق، بی‌قراری دل، و بی‌اعتنایی به دنیا می‌گوید. همچنین، به مفاهیمی مانند عشق الهی، رضایت به تقدیر، و بی‌خیالی از دنیای مادی اشاره دارد. شاعر از می‌نوشی و مستی نیز به عنوان نمادی از بی‌خبری و غفلت یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، اشاره‌هایی به می‌نوشی و مستی دارد که مناسب سنین پایین‌تر نیست.

شمارهٔ ۲۶۳

من در این جمع و پریشان دلم از غوغایی
دیده جایی نگران دارم و خاطر جایی

گر هلاکم طلبد دوست چه پرهیز ز خصم
ور نجاتم طلبد از که دگر پروایی

عزت این بس که مرا بنده ی خود میخوانی
وین تفاخر که مرا چون تو بود مولایی

آنچنانی تو که میخواهم و هم دارم امید
تا چنانم که پسند تو بود فرمایی

هوس زیست از این بیشترم درسر نیست
که زنم دست بدامانی و بوسم پایی

ای اجل بیهده جان من و این تن تا چند
شاهدی را ببر از مجلس نا بینایی

چه غم ارخانه بر اندازدم این سیل که هست
خوشتر از خانه بمیخانه مرا مأوایی

دست بر سبحه نسایم که گرفتم در دست
زلف ترسا بچه ای دست بت ترسایی

پا بمسجد نگشایم که هنوز از می دوش
سر بجوش است و بگوش ازدف و نی غوغایی

سنگ طفلان بردش جانب شهر ارنه کجا
دل دیوانه کشد جز بسوی صحرایی

سر خوش از غفلت این بیخبر انست نشاط
ورنه با زحمت نادان نزید دانایی
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.