هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناامیدی و دل‌تنگی خود می‌گوید، از این که نه دل به یاری داده و نه سر به باری فرود آورده است. او آرزوی زندگی آرام و دور از دغدغه‌ها را دارد، اما از دوستان ناراضی و از دشمنان آزرده است. آیینه دلش مدت‌هاست که صفای دوستان و غبار دشمنان را ندیده است. یاران به طمع امید بسته‌اند، اما او هنوز ناامید نشده است. دلش از او بریده و به دوست پیوسته است، که این خوب است: دشمنی از دشمنی جدا شده و یاری به یاری پیوسته. شاعر از روزگار بیهوده و تلف کردن عمر خود شکایت دارد و می‌پرسد تا کی خود را ضایع خواهد کرد. در پایان، او را به تلاش برای درمان زخم‌هایش یا یافتن مرهمی سودمند دعوت می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات ناامیدی و دل‌تنگی نیاز به بلوغ فکری برای درک و تحلیل دارد.

شمارهٔ ۲۷۷

نه دل بدست یاری نه سر بزیر باری
آسوده بایدم زیست یکچند بر کناری

خرم بروز گاران از دوستان بخشمی
خرسند در بهاران از بوستان بخاری

آیینه ی دل ما دیریست تا ندیدست
از دوستان صفایی وز دشمنان غباری

یاران بطاعت امید دارند و ما بر امید
نومید بر نگشتست زین در امیدواری

از من برید و با دوست پیوست دل که نیکوست
خصمی جدا ز خصمی، یاری قرین یاری

بیهوده روزگاری بردی بسر نشاطا
تا چند وقت خود را ضایع همی گذاری

یا بازویی که زخمی کاری زند طلب کن
یا مرهمی که سودی بخشد بزخم کاری
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.