هوش مصنوعی: در این متن، یک مرد نامدار از یک صوفی می‌پرسد که چگونه روزگار می‌گذراند. صوفی پاسخ می‌دهد که در شرایط سخت و ناگوار به سر می‌برد اما با صبر و تحمل از آن عبور کرده است. او تأکید می‌کند که خوش‌دلی در این دنیا بسیار نادر است و برای رسیدن به خوشی باید احتیاط کرد و با مردانگی از مشکلات گذشت. همچنین، او اشاره می‌کند که نفس انسان مانند آتش است و در این زمانه کمتر کسی می‌تواند دل خوشی داشته باشد.
رده سنی: 15+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم فلسفی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

گفتار مردی صوفی از روزگار خود

صوفیی را گفت مردی نامدار
کای اخی چون می‌گذاری روزگار

گفت من در گلخنی‌ام مانده
خشک لب ، تر دامنی‌ام مانده

گردهٔ نشکستم اندر گلخنم
تا که نشکستند آنجا گردنم

گر تو در عالم خوشی جویی دمی
خفتهٔ یا باز می‌گویی همی

گر خوشی جویی، در آن کن احتیاط
تا رسی مردانه زان سوی صراط

خوش دلی در کوی عالم روی نیست
زانک رسم خوش دلی یک موی نیست

نفس هست اینجا که چون آتش بود
در زمانه کو دلی تا خوش بود

گر چو پرگاری بگردی در جهان
دل خوشی یک نقطه کس ندهدنشان
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت چاکری که از دست شاه میوهٔ تلخی را با رغبت خورد
گوهر بعدی:حکایت پیرزنی که از شیخ مهنه دعای خوشدلی خواست
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.