۲۰۶ بار خوانده شده
ابن همان دشت و من خسته همان نخجیرم
که فکندی و گذشتی چو زدی با تیرم
بی تو ای دوست بمن جای ملامت نبود
که فزونست ز اندازه همی تقصیرم
پای تدبیر من از کعبه و از دیر برید
تا کجا باز دگر سیر دهد تدبیرم
دور از کوی تو، بی سلسله ی موی تو، من
کودک جمعه و دیوانه ی بی زنجیرم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
که فکندی و گذشتی چو زدی با تیرم
بی تو ای دوست بمن جای ملامت نبود
که فزونست ز اندازه همی تقصیرم
پای تدبیر من از کعبه و از دیر برید
تا کجا باز دگر سیر دهد تدبیرم
دور از کوی تو، بی سلسله ی موی تو، من
کودک جمعه و دیوانه ی بی زنجیرم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:دست خدا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.