۲۲۰ بار خوانده شده

دست خدا

من عاشق و رند و می پرستم
من بلهوسی هوا پرستم

این عربده ز ابلهی و خامی ست
ای شیخ گمان مبر که مستم

ای دیده چرا نمی گذاری
یک لحظه عنان دل بدستم

ای دل تو چرا نمی شکیبی
رسوا تر از این مکن که هستم

از نفخه ی زلف مشکفامت
دل دادم و توبه را شکستم

جز مهر تو نیست در ضمیرم
از قید جهان و دهر رستم

از پای فتاده ام در این دشت
ای دست خدا بگیر دستم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بار غم بر دل و دل بر سر زلفش ترسم
گوهر بعدی:ابن همان دشت و من خسته همان نخجیرم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.