۳۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴

هر کرا باشد گذر بر کلبه احزان ما
نشکند جز قرص مه نانی دگر از خوان ما

تا به کی بر نغمه ناساز ما گوشی نهی
کی به جز صوت فراق آید دگر زفغان ما؟!

از پر عنقا طلب کن مدعای خویشتن
گر غباری آرزو داری تو از دامان ما

دامن ما چون گهر نذر گریبان بود و بس
رفت چون اوراق گل جمعیت سامان ما

عاشقان را خاکساری کسوت رنگ و وفاست
جز لباس عشق نبود بر تن عریان ما

از شکست اعتبارات جهان غافل مباش
در نظر آئینه باشد صورت امکان ما

خشت زیر بقعه ما باشد از خاک عدم
وهم آبادی ندارد خانه ویران ما

صفحه جزو دل ما را که بی شیرازه است
لطف باشد بگذری گر از سر نسیان ما

مد احسان است ابروی خم پیوست او
تحفه باشد پیش شمشیر وی اکنون جان ما

طغرل از دامان او تا دست ما کوتاه شد
اشک حسرت می چکد هر لحظه از مژگان ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.