هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد دوری از معشوق و رنج هجران می‌نالد. او از دست دادن هوش و طاقت، غم و اندوه فراوان، و احساس پوچی و بی‌معنایی در زندگی بدون معشوق سخن می‌گوید. شعر با تصاویری مانند باد هجران، شام غم، و آیینه‌ی بی‌شعور، عمق درد و اندوه شاعر را نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات غم و اندوه و هجران نیاز به بلوغ عاطفی دارد تا به درستی درک شود.

شمارهٔ ۱۷۲

آه ازان روزی که گردیدم من از وصل تو دور
هوشم از سر رفت و طاقت از دل و از دیده نور

باد هجران در بهار وصل یغما پیشه کرد
دولت دیدار را از این حشم آمد فطور

بی دم صبح وصالت در پس شام غمم
سینه صد چاک من کی بی رخت دارد سرور؟!

در درون دیده ام چون مردمک جا داشتی
گشته ام دور از تو چون مرآت عاری از شعور

طغرل ایامی که بودم از دلارامم جدا
نظم کردم این غزل در قبر عیوب صبور
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.