هوش مصنوعی: مردی عاشق زنی بود که در چشمش لکه‌ای سفید داشت. مرد به دلیل عشق شدیدش متوجه این عیب نشد. با گذشت زمان و کاهش عشقش، متوجه لکه سفید شد. زن توضیح داد که این عیب همزمان با کاهش عشق او آشکار شده است. مرد به این نتیجه رسید که به جای جستجوی عیوب دیگران، باید به عیوب خود توجه کند.
رده سنی: 16+ این متن مفاهیم عمیقی مانند عشق، خودشناسی و اخلاقیات را در بر می‌گیرد که برای درک کامل آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز است. نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند این مفاهیم را درک کرده و از آن‌ها درس بگیرند.

حکایت عاشقی که عیب چشم یار را پس از نقصان عشق دید

بود مردی شیردل خصم افکنی
گشت عاشق پنج سال او بر زنی

داشت بر چشم آن زن همچون نگار
یک سر ناخن سپیدی آشکار

زان سپیدی مرد بودش بی‌خبر
گرچه بسیاری برافکندی نظر

مرد عاشق چون بود در عشق زار
کی خبر یابد ز عیب چشم یار

بعد از آن کم گشت عشق آن مرا را
دارویی آمد پدید آن درد را

عشق آن زن در دلش نقصان گرفت
کار او برخویشتن آسان گرفت

پس بدید آن مرد عیب چشم یار
این سپیدی گفت کی شد آشکار

گفت آن ساعت که شد عشق تو کم
چشم من عیب آن زمان آورد هم

چون ترا در عشق نقصان شد پدید
عیب در چشمم چنین زان شد پدید

کرده‌ای از وسوسه پر شور دل
هم ببین یک عیب خود ای کور دل

چند جویی دیگران را عیب باز
آن خود یک ره بجوی از جیب باز

تا چو بر تو عیب تو آید گران
نبودت پروای عیب دیگران
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت مستی که مست دیگر را بر مستی ملامت میکرد
گوهر بعدی:حکایت محتسبی که مستی را میزد و گفتار آن مست
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.