هوش مصنوعی: متن حاضر شامل گفت‌وگویی است بین یک محتسب (مامور نظارت بر امور شرعی) و یک فرد مست. فرد مست از محتسب می‌خواهد که در جفا و سخت‌گیری‌اش کمتر شور و هیجان به خرج دهد و به او یادآوری می‌کند که خود محتسب نیز زمانی مست بوده است، اما مستی‌اش برای دیگران آشکار نبوده است. سپس فرد دیگری وارد گفت‌وگو می‌شود و درباره‌ی درک و آگاهی از خواسته‌های واقعی انسان و ارتباط آن با شناخت خود و جهان صحبت می‌کند. او تأکید می‌کند که تنها با آگاهی و شناخت می‌توان به خواسته‌های واقعی دست یافت و هر کس که به درک درستی از خود و جهان برسد، دیگر هرگز از مسیر درست بازنخواهد گشت.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

حکایت محتسبی که مستی را میزد و گفتار آن مست

محتسب آن مرد را می‌زد به زور
مست گفت ای محتسب کم کن تو شور

زانک کز نام حرام این جایگاه
مستی آوردی و افکندی ز راه

بودیی تو مست‌تر از من بسی
لیک آن مستی نمی‌بیند کسی

در جفای من مرو زین بیش نیز
داد بستان اندکی از خویش نیز

دیگری گفتش که ای سرهنگ راه
زو چه خواهم گر رسم آن جایگاه

چون شود بر من جهان روشن ازو
می‌ندانم تا چه خواهم من ازو

از نکوتر چیز اگر آگاهمی
چون رسیدم من بدو، آن خواهمی

گفت ای جاهل نه‌ای آگاه ازو
زو که چیزی خواهد، او را خواه ازو

مرد را درخواست آگاهی بهست
کو زهر چیزی که می‌خواهی به است

در همه عالم گر آگاهی ازو
زو چه به دانی که آن خواهی ازو

هرک در خلوت سرای او شود
ذره ذره آشنای او شود

هرک بویی یافت از خاک درش
کی بر شوت بازگردد از درش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت عاشقی که عیب چشم یار را پس از نقصان عشق دید
گوهر بعدی:گفتهٔ بوعلی رودبار در وقت مرگ
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.