هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، با تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، حالات عاشقانه و دل‌باختگی شاعر را بیان می‌کند. شاعر از عشق و فراق سخن می‌گوید و از دردها و رنج‌های عشق با زبانی پراحساس و شاعرانه یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شاعرانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۲۲۱

عالمی از روی او دارد گلستان در بغل
بر رخش نظاره را باشد چراغان در بغل

از سواد جعد زلفش هر زمان بر لوح دل
نسخه آشفته ای دارم پریشان در بغل

توشه لخت جگر کافی بود عشاق را
می روم در راه عشقش بی لب نان در بغل

کوهکنوش کوه دل کن لفظ شیرین بایدت
شاهد معنی نآید با تو آسان در بغل!

اعتبارات جهان از جوش تمکین دل است
موج گوهر را بود دائم گریبان در بغل

صاف طبعان محو اظهارند در عرض ادب
جوهر از آئینه دارد چشم حیران در بغل

آنقدر دوش از غمش از دیده باریدم گهر
طفل اشکم می رود امروز طوفان در بغل

همچو بلبل روز و شب با ناله دارم الفتی
کز فراق او مرا باشد نیستان در بغل

پهلوی عشاق باشد گرم در بازار غم
زاهد از افسردگی دارد زمستان در بغل

هر زمان طغرل کنون ز ندیشه حاصل کرده ام
از خیال باد زلفش صد شبستان در بغل
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.