هوش مصنوعی: این متن درباره‌ی سفر معنوی و عرفانی است که در آن فرد برای رسیدن به حقیقت و نور ذات، باید از خود بگذرد، دل را از هرچه هست پاک کند و در راه طلب، سختی‌ها و بلاها را تحمل نماید. در این مسیر، فرد با نور ذات آشنا می‌شود و به مرحله‌ای می‌رسد که همه‌چیز را فراموش می‌کند و تنها به عشق و طلب حقیقت می‌اندیشد. در نهایت، این سفر به گشایش درهای جدید و درک حقیقت منجر می‌شود.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند گذشتن از خود و تحمل سختی‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار یا نامفهوم باشد.

بیان وادی طلب

چون فرو آیی به وادی طلب
پیشت آید هر زمانی صدتعب

صد بلا در هر نفس اینجا بود
طوطی گردون، مگس اینجا بود

جد و جهد اینجات باید سالها
زانک اینجا قلب گردد کارها

ملک اینجا بایدت انداختن
ملک اینجا بایدت در باختن

در میان خونت باید آمدن
وز همه بیرونت باید آمدن

چون نماند هیچ معلومت به دست
دل بباید پاک کرد از هرچ هست

چون دل تو پاک گردد از صفات
تافتن گیرد ز حضرت نور ذات

چون شود آن نور بر دل آشکار
در دل تو یک طلب گردد هزار

چون شود در راه او آتش پدید
ور شود صد وادی ناخوش پدید

خویش را از شوق او دیوانه‌وار
بر سر آتش زند پروانه‌وار

سر طلب گردد ز مشتاقی خویش
جرعه‌ای می، خواهد از ساقی خویش

جرعه‌ای ز آن باده چون نوشش شود
هر دو عالم کل فراموشش شود

غرقهٔ دریا بماند خشک لب
سر جانان می‌کند از جان طلب

ز آرزوی آن که سربشناسد او
ز اژدهای جان ستان نهراسد او

کفر و لعنت گر به هم پیش آیدش
درپذیرد تا دری بگشایدش

چون درش بگشاد، چه کفر و چه دین
زانک نبود زان سوی در آن و این
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:حکایت سجده نکردن ابلیس بر آدم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.